شعر آگهی فوت و همدردی جوان ناکام
Sher Agahi Fot Hamdardi Javan Nakam
•
•
•
جوان نازنین در خاک رفتی
از این دنیای غم غمناک رفتی
زدی آتش به جان دوست داران
چو گل پاک آمدی و پاک رفتی
•
•
•
شعر آگهی فوت و همدردی جوان ناکام
Sher Agahi Fot Hamdardi Javan Nakam
•
•
•
بعد پرپر شدنت ای گل زیبا چه کنم
من به داغ تو جوان رفته ز دنیا چه کنم
بهر هر درد دوائیست به جز داغ جوان
من به دردی که بر او نیست مداوا چه کنم
•
•
•
شعر آگهی فوت و همدردی جوان ناکام
Sher Agahi Fot Hamdardi Javan Nakam
•
•
•
گفتم که چرا رفتی و تدبیر تو این بود
گفتا چه توان کرد که تقدیر همین بود
گفتم که نه وقت سفرت بود چنین زود
گفتا که نگو مصلحت دوست در این بود
•
•
•
شعر آگهی فوت و همدردی جوان ناکام
Sher Agahi Fot Hamdardi Javan Nakam
•
•
•
گلچین روزگار عجب خوش سلیقه است
می چیند آن گلی که به عالم نمونه است
•
•
•
شعر آگهی فوت و همدردی جوان ناکام
Sher Agahi Fot Hamdardi Javan Nakam
•
•
•
دیدی ای دل که خزان با گل و گلزار چه کرد
تیغ طوفان بلا با گل بی خار چه کرد
شعله شمع به آرامی و مظلومی سوخت
داغ آن با دل پروانه بی یار چه کرد
•
•
•
شعر آگهی فوت و همدردی جوان ناکام
Sher Agahi Fot Hamdardi Javan Nakam
•
•
•
رفتی ز دیده و داغت به دل ماست هنوز
هر کجا می نگرم روی تو پیداست هنوز
آنقدر مهر و وفا بر همگان کردی تو
نام نیکت همه جا ورد زبان هاست هنوز
•
•
•
شعر آگهی فوت و همدردی جوان ناکام
Sher Agahi Fot Hamdardi Javan Nakam
•
•
•
رفت آن یار داغ و صد اندوه به دل داغدار یار نهاد
ما پس ز ماندگان قافله ایم او به منزل رسید و بار نهاد
•
•
•
شعر آگهی فوت و همدردی جوان ناکام
Sher Agahi Fot Hamdardi Javan Nakam
•
•
•
این گنج نهان در دل خانه پدرم بود
هم بال و پرم بود و همی تاج سرم بود
هرجا که زمن نام و نشانی طلبیدند
هم نام بلندش سند معتبرم بود
•
•
•
شعر آگهی فوت و همدردی جوان ناکام
Sher Agahi Fot Hamdardi Javan Nakam
•
•
•
گوهر از خاک بر آرند و عزیزش دارند
بخت بد بین که فلک گوهر ما برده به خاک
•
•
•
شعر آگهی فوت و همدردی جوان ناکام
Sher Agahi Fot Hamdardi Javan Nakam
•
•
•
هر که را خوابگه آخر مشتی خاک است
گو چه حاجت که به افلاک کشی ایوان را
ماه کنعانی من مسند مصر آن تو شد
وقت آن است که بدرود کنی زندان را
•
•
•
شعر آگهی فوت و همدردی جوان ناکام
Sher Agahi Fot Hamdardi Javan Nakam
•
•
•
کاش آن شب را نمی آمد سحر
کاش گم می شد در راه پیک بد خبر
تا پدر رفت آن سحر از پیش رو
بی نشان را خاک تیره شد به سر